یا دی از چهل دختران
چهل دختران
خبر از اروزگان آورده قاصد
ز كوچ رفتگان آورده قاصد
نميدانم چيكه خونينه پرشي
غم چيل دختران آورده قاصد!
***
خبر از ارزگان آورده كتر
ز كوچ رفتگان آروده كوتر
نميدانم چيكه خونينه بال شي
غم چيل دختران آورده كوتر!
***
چهل دختر،چهل كوتر،چهل رنگ
نشسته هريكي بر شاخه ي سنگ
ده دست هركدام شي نامه ي سرخ
چراغي،پرچمي، شوري و دلتنگ!
***
سبك بالان و سرخيلان اندوه
تفنگ داران سنگ و سوته وچو
پس از جنگ و گريزو دودو آتش
يكه يكه برفتند تا سركوه.
***
پس پشت شي فقط چند خانه مانده
دوتار مو ميان شانه مانده
از پشت قندهار تا دشت ششپر
فقط چند توغي ويرانه مانده
***
سر كوتل سيا زاغا نشسته
تمام را روود ره اوغو بسته
به لاخ كوه چهل ابرو حمايل
مسافران بال و پر شكسته!
***
شرين سرخيل آن بالا نشسته
چنين ميخواند با ساز شكسته
دختر ازرگي ده چنگ اوغو
اليگو ننگه!ده قرو نوشته!
***
تمام ارزگو ره غم گرفته
خانه خانه شي ره ماتم گرفته
زمين داور و شش برج و دو دي
همه ره آتش گرفته دم گرفته
***
ده پاي كوه تمام شي لاشه خوره
پاكستاني،هندي،اوغون كوره
تمام راه روود كوه ره بستن
راه دره دهان باز گوره!
***
پري از شاخ دولانه صدا كرد
شرين با دختران يكجا دعا كرد
منيژه،تاج گل،زيبا،فريبا
ز صدق دل همه رو سون خدا كرد!
***
لشكر اوغونو نزديك تر شد
كبوتر ها ازين حركت خبر شد
شرين زيبا،فريبا را بغل كرد
سفر كوتاه تر كوتاهتر شد!
***
كبوترها همه پرواز كردند
سفر سوي سفر آغاز كردند
عقابان بلند پرواز ازره
پر خونين شانرا باز كردند!
***
تمام دره در فریاد گم شد
کبوترها به درد آباد گم شد
جوانی و غریبی و غم یار
همه در خاطر ناشاد گم شد.